به گزارش مشرق، حسن روحانی پس از چهار سال از اتاقش خارج شده و در ایام انتخابات به یاد کارگران افتاده است! کارگرانی که دیگر کاسه صبرشان لبریز شده و زیر سیاست های اقتصادی و رکود زده دولت یازدهم کمرشان شکسته است.
روحانی دوبار در یک هفته اخیر از کارگران سیلی خورد. یکی در روز کارگر با صدای اعتراض هزاران کارگر در حرم امام و دیگر در معدن زمستان یورت آزادشهر که معدنچیانی به خاطر بی مبالاتی وزارت کار و وزارت صنعت و معدن جانشان را از دست دادند تا مشکلاتشان صد چندان شود.
در روزی که برای حسن روحانی و نه کارگران، شوی تبلیغاتی با تدارکات سید حسن خمینی و علی ربیعی در حرم امام خمینی (ره) چیده شده بود، این شو به محلی برای بلند شدن صدای کارگرانی تبدیل شد که خود را به این مکان رسانده بودند تا به رئیس جمهورشان اعلام کنند: "عزا، عزا است امروز، روز عزاست امروز، زندگی کارگر روبه فنا است امروز.
این فریادها نه مختص روز کارگر بلکه فریادهای مصیبت و بیچاره گی است که میلیون ها کارگر صبح تا شب سر می دهند بدون اینکه دولت یازدهم به آن توجهی کند. بدتر از این آن است که عده ای فرصت طلب در قامت حزب کارگزارن در این موقعیت سلبی، نقشه ها و بازی های سیاسی خود را بدون توجه به حقوق کارگران به پیش می برند.
آنچه روحانی در چهار سال اخیر از زبان منتقدانش می شنید، اینک در روز کارگر و معلم از صدای استخوان های شکسته کارگران در زیر بار رکود اقتصادی می شنود. در حالیکه علی ربیعی، وزیرکار دولت یازدهم در سال های اخیر با سخنانی احساسی و با زبان تند نسبت به منتقدان دولت سخن می گفت، گمان نمی کرد این اظهارات نمک بر روی زخم کارگران باشد و کاسه صبر آنها را لبریزکند. کارگرانی که با وجود فریاد برآوردن از مشکلات و درماندگی های خود یا تهدید به اخراج و یا از حقوق اولیه دیگرشان نیز محروم می شوند.
ولی حسن روحانی که گمان می کرد می تواند با مانور دادن بر درد و رنج کارگران به مقاصد سیاسی و انتخاباتی خود برسد، یادش رفته بود که اوست که 4 سال رئیس جمهور ایران بوده و می بایست برای آنها و زندگی شان چاره ای بیاندیشد.
کارگران معدن آزادشهر یک روز پیش از مناظره دوم ریاست جمهوری زیر خروارها سنگ و خاک دفن شدند اما رئیس جمهور و وزرایش تنها انتخابات اولویت شان بود و خانه کارگر نیز در حال چاپ پوسترهای رنگارنگ روحانی. پس از 5 روز روحانی برای شواف تبلیغاتی راهی معدن شد تا عکس های یادگاری بیشتری برای تبلیغات بگیرید اما اعتراض و ضجه های کارگران داغدیده معدن بر سرش آوار شد. کارگرانی که دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارد و دوستان و اقوامشان نیز از دست رفته اند.
کارگری که با ماهی 800 هزارتومان تا اعماق زمین فرو می رفت ولی کسی فریاد رسان آنها نبود. روحانی پس از 4 سال از اتاقش بیرون آمد و واقعیت ها را به چشم دید. دولتی که شعار می داد وضع کارگران در دولتش بهتر شده، دید که در میان آنها دیگر هیچ ارج و منزلتی ندارد و نمی تواند با شعار و و عده سر آنها را کلاه بگذارد.
اما چه بر سر کارگران در این سال ها آمده که دیگر تاب و تحمل خود را از دست داده اند. حسن روحانی درحالیکه در مناظرات و اظهارات انتخاباتی اش به کمک یاری کمی خود، سعی کرد تا اوضاع اقتصادی کشور را خوب جلوه دهند، اما هرگز نمی توانند واقعیت های جاری در کشور را تغییر دهند. روحانی دیگر نمی تواند این شعارش را انکار کند که دولت او کاری خواهد کرد که هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ اقتصادی اما هم چرخش سانتریفیوژها از حرکت ایستاد و صد البته چرخ اقتصادی.
زندگی برای کارگران ایرانی به سختی می گذرد. روزی در این کشور نیست که کارخانه ای از تولید باز نایستد یا کارگرانی به اعتراض و برای گرفتن حقوق های خود دست به اعتصاب نزنند. افزایش بیکاری نیز امان مردم را بریده است و در هر خانه ایرانی یک یا چند بیکار حضور دارند. دولت نه تنها نتوانست نرخ رشد بیکاری را کاهش دهد بلکه از 10 درصد به 12.4 درصد رسانده است. افزایش بیکاری هیچ معنای به جزء تعطیلی خطوط تولید و عدم تعادل در عرضه و تقاضا در بازار کار وجود ندارد.
وی در خرداد 92 در گفتگوی ویژه خبری گفته بود: دولت تدبیر و امید به دنبال این است که آنچنان مردم را از درآمد سرشار کند که اصلاً به یارانه 45 هزار تومانی نیازی نداشته باشند.» خوب چه شده است که بعد از چهار سال، نه تنها مردم و کارگران به یارانه 45 هزار تومانی بیشتر از هر زمانی احتیاج دارند بلکه هزینه های زندگی به حدی بالا رفته است که درصد بالایی از جمعیت کشور به بانک ها و موسسات مالی مقروض اند یا در تامین هزینه ها درمانده اند.
اوضاع بیکاری در ایران حتی از کشورهای حاشیه ای خلیج فارس نیز بدتر است. کشورهایی که تنها به درآمد نفتی متکی هستند و به اندازه ایران در آن کشورها کارخانه ای تولیدی و جمعیت متخصص وجود ندارد.
برای مقایسه نرخ بیکاری ایران با کشورهای عرب منطقه، این نمودار نشان می دهد که با وجود افزایش نرخ بیکاری کشورهای عربی از سال 2009 به بعد از 9.5 درصد به بالای 10 درصد در سال های بعد، بازهم ایران که با رنگ سیاه در بالای جدول مشخص است، نرخ بیکاریش بیشتر است. برای مثال با توجه به نمودار سازمان بین المللی کار در سال 2016نرخ بیکاری ایران 10.5 بوده درحالیکه کشورهای عربی 10.2 درصد است.
یکی دیگر از معیارهای مهم در بحث اشتغال، میزان دستمزد و حقوق هاست که می تواند به رضایت کارگران در کشور بیانجامد. در این مبحث همواره یک نارضایتی عمیقی در میزان دریافتی کارگران و مخارج مصرفی و معیشتی وجود داشته است.
این شکاف با افزایش تورم بخش بزرگی از نیروی شاغل کشور را آسیب پذیر ساخته است. آمارها نشان میدهد دستمزد ساعتی نیروی کار در ایران تفاوت فاحشی تا ۸.۵ برابر با ارقام پرداختی در کشورهای دیگر دارد و کارگران معتقدند دریافتیهای فعلی باید دستکم تا ۲ برابر افزایش یابد. در حال حاضر ۲۲ میلیون شاغل در بازار کار ایران فعالیت دارند. برخی از این تعداد شاغل، حاشیه امنی برای فعالیت دارند و به اصطلاح در استخدام دولت یا زیرمجموعههای آن هستند اما نکته اینجاست که بیشتر شاغلان در بخش خصوصی فعالیت دارند و از امنیت شغلی برای آنها خبری نیست که نیست.
در واقع در ۲۰ سال گذشته می توان گفت با توجه به اینکه جویای کار زیاد شده و عرضه شغل کم، تعادل در بازار کار بسیار به هم ریخته است و همین امر باعث شده جوانان به هر کاری تن در دهند و کارفرمایان هم هر طور که می خواهند با توجه به وجود خلأ قانونی در بازار کار، با کارمندان خود رفتار کنند و به این ترتیب است که امنیت شغلی شدیدا افت کرده و دیگر کمتر کارمندی به صورت دائمی و رسمی در جایی استخدام میشود.
به گزارش مجمع جهانی اقتصاد، برای دولتها افزایش حداقل دستمزدها یکی از عواملی است که میتواند خروج افراد کم درآمد را از فقر تضمین کند. به عنوان مثال اخیراً انگلیس حقوق ملی زندگی در این کشور را معادل 10.25 دلار برای هر ساعت کار برای کارگران بالای 25 سال تعیین کرده است.
اما در حالیکه دولت برای سال جدید، 930 هزار تومان حداقل حقوق تعیین کرده که این رقم با خط فقر 3 میلیونی خانواده های 4 نفره شهری فاصله فاحشی دارد.
با حساب کردن این حقوق با نرخ روز دلار، کارگران ایرانی تقریبا 248 دلار در ماه دریافت می کنند که حدود 89 دلار در روز است. این مزد در دنیا یکی از پایین ترین نرخ دستمزدها محسوب می شود و حتی از کارگران کشوری مانند عراق که سال هاست در بحران است، کمتر است .
نرخ حداقل دستمزد در ترکیه به عنوان یکی از کشورهای همسایه ایران در سال 2015 یعنی دوسال قبل، بیش از 2.5 برابر کشورمان است. به عبارت دیگر حداقل دستمزد یک کارگر ترک معادل 578 دلار ماهانه و 3.2 دلار به صورت ساعتی است.
برهمین اساس است که کارگران ایرانی نه حاشیه امنیت شغلی دارند و نه از حقوق و دستمزد مناسبی برخوردار هستند و هر ساله در زمان تعیین حداقل حقوق نماینده دولت در همنوایی با کارفرمایان کمترین نرخ رشد حقوق را تصویب می کنند که هیچگاه جوابگوی هزینه ها نیست.
شاید حسن روحانی گمان می کرد که در روز کارگر می توانند با سخنرانی در میان آنها و دادن آمارهای خیالی و وعده های توخالی، در دل آنها جایی پیدا کند اما فریاد این کارگران همچون پتکی بر سر او فرو آمد تا رئیس جمهور پس از 4 سال از خواب غفلت بیدار شود و این داستان در معدن زمستان یورت آزادشهر بار دیگر تکرار شد تا کارگران به دولتمردان ثابت کنند که دیگر وعده و شعار بس است و این زندگی آنهاست که در انبوه وعده های دولت قربانی شده است.